بزرگ شده روستا که باشی هیچ وقت حال و هوای خوب آن از سرت بیرون نمیرود. هر وقت هوای دودآلود شهر ریههایت را بفشارد، یاد نفسهای پاک روستا میافتی. با شنیدن صداهای بوق و وسایل صنعتی، دلت لک میزند برای صدای چهچهه پرندگان روستا. کسی که طعم شیر طبیعی گاو و گوسفند را چشیده هیچ وقت طعم شیرهای پاکتی به دلش نمینشیند. موقع مصرف گوشت هم که میرسد، طعم گوشتهای قورمه روستا کجا و طعم گوشتهای فریز شده زندگی شهری کجا؟!
همین لذتهاست که محمدحسین خوشدل را پس از ۵۳ سال زندگی شهری، باز یاد روستا انداخته و باعث شده است یک دامداری ۲۰ هکتاری در ۱۰۰ کیلومتری جاده قوچان راه اندازی کند تا در آن به پرورش گوسفند بپردازد. او تاکنون چندین شغل را تجربه کرده است؛ از «گروهبان ۳ ارتش» و «فرماندهی دوران جنگ» گرفته تا حضور در «معدن سنگ بیرجند»، «ریاست اداره ماشین آلات سنگین شهرداری»، «مدیریت کارخانه آجرسازی» و «ساختمان سازی» اکنون هم دامدار است.
محمدحسین خوشدل از ساکنان محله دانشجو است. او سال ۲۷ در روستای معین آباد کلات متولد میشود. پدرش مشغول کار دامداری و کشاورزی بود و محمدحسین همانند دیگر فرزندان روستا، از کودکی در زمین پدرش مشغول کار بوده است. او از همان زمان علاقه زیادی به گوسفندان داشت و برای اموری مانند نگهداری، تغذیه، دوشیدن شیر و چرا بردن دامها علاقه زیادی از خود نشان میداد. تا کلاس ششم ابتدایی در روستا درس میخواند و پس از رسیدن به سن ۱۹ سالگی وارد ارتش میشود.
اولین شغل او در این مجموعه، رانندگی آمبولانس بود، اما سپس تحصیلاتش را ادامه میدهد و به بخش تعمیر ابزار آلات و ماشین آلات انتقال مییابد تا اینکه افسر تعمیر و نگهداری ابزارآلات میشود. با آغاز جنگ تحمیلی به دلیل پشتکار، خلاقیت و نظمی که داشته در تیپ دو قوچان فرماندهی تعمیر و نگهداری را بر عهده میگیرد.
روز اولی که به این سمت گمارده میشود، فرمانده عملیات با این تصور که او فرد ناتوانی است، حاضر نمیشود خوشدل را ببیند. فرمانده عملیات گمان میکرد او نمیتواند از پس کار بر بیاید و، چون فرد قبل از خوشدل، رسیدگی لازم را نداشت به گونهای که حتی در رساندن غذا و تجهیزات به رزمندگان مشکل داشتند، گمان میکرد او هم مانند فرد قبلی باشد، اما خوشدل به محض به عهده گرفتن مسئولیت، دو وسیله نقلیه برای امداد و رساندن غذا مهیا میکند.
وقتی این خبر به گوش فرمانده عملیات میرسد از رفتار صبحش که حاضر نشده خوشدل را ملاقات کند، پشیمان میشود و ظهر، او را نزد خودش فرا میخواند تا برای زحماتش تشکر کند. در این دیدار، فرمانده عملیات دغدغه آماده شدن ابزارآلات جنگی را داشته که خوشدل قول میدهد در کمتر از ۱۰ روز کلیه امکانات تیپ را آماده عملیات کند. او وعدهاش را عملی میکند به گونهای که وقتی دو سرهنگ برای بازدید میآیند میگویند به فرمانده لشکر بگویید تا وقتی این فرد (خوشدل) باشد تیپ مشکلی برای تعمیر و بازسازی تجهیزات ندارد. پس از اتمام جنگ، خوشدل همچنان در ارتش مشغول فعالیت بود تا اینکه سال ۷۱ تقاضای بازنشستگیاش را مطرح میکند.
آن زمان ستاد آزادگان از خوشدل خواسته بودند در شرکتی که برای آزادگان تشکیل شده بود، مشغول کار شود. خوشدل هم به دلیل احترامی که برای آزادگان قائل بود و میخواست خدمتی به این قشر بکند، تصمیم میگیرد خودش را از ارتش بازنشسته کند. آن زمان فرمانده لشکر به خوشدل و دیگران گفته بود هر کس به خوبی کارش را انجام دهد با خواستهاش موافقت میکند. او یک مأموریت به خوشدل میدهد که آن را تمام و کمال به انجام میرساند. سپس خوشدل از فرماندهاش درخواست بازنشستگی میکند. فرمانده که از قبل قول داده بود، ناچار با درخواست او موافقت میکند و بازنشستگیاش را میپذیرد.
خوشدل از ۷۱ تا ۷۳ در معدن سنگ بیرجند که مربوط به آزادگان بود مشغول کار میشود و این معدن را خیلی سریع به تجهیزات روز مجهز میکند
خوشدل از ۷۱ تا ۷۳ در معدن سنگ بیرجند که مربوط به آزادگان بود مشغول کار میشود و این معدن را خیلی سریع به تجهیزات روز مجهز میکند. او همچنین به واسطه اختیارات و سوابقی که در ارتش داشت همکاریهای خوبی با مسئولان شهرداری داشت و برخی تجهیزاتی که در این نهاد نیاز بود از طریق ارتش در اختیارشان میگذاشت. به واسطه همین همکاریهایش سال ۷۳ به عنوان رئیس اداره ماشینآلات سنگین در شهرداری مشغول کار میشود و در حد اختیاراتش از امکانات این دو نهاد به نفع یکدیگر استفاده میکند.
به عنوان مثال زمانی که در مانور آتشنشانی شهرداری میبیند لاستیک ماشین آتشنشانی صاف است، از لاستیکهای سالم ماشینهای اسقاطی ارتش، در اختیارشان میگذارد یا زمانی که به دلیل نداشتن کفی حمل وسایل سنگین، پروژهشان متوقف مانده بود، کفی ارتش را به آنها میرساند. در مقابل هم از مسئولان شهرداری میخواهد زمین داخل پادگان لشکر ۷۷ را آسفالت کند. این تعاملات او مورد رضایت هر دو طرف بود و در این مدت اقدامات خوبی انجام میشود.
خوشدل دوستی در ارتش داشت که اهل تربت جام بوده است. او در تربت میدیده که کارخانه آجرسازی به دلیل نداشتن مدیریت صحیح، ۷ سال تعطیل و بلا استفاده مانده است. با شناختی که از خوشدل داشت، از او میخواهد مدیرعاملی این کارخانه را بر عهده بگیرد، اما هیئت مدیره کارخانه که از آن ناامید بودند اظهار میکنند شرکت قابل بهرهبرداری نیست و قصد فروش آن را دارند.
خوشدل سال ۷۵ همکاریاش با شهرداری را به اتمام میرساند و این کارخانه را از اعضای آن خریداری میکند. مالکان قبلی کارخانه، آن را سال ۷۰ به قیمت ۵۰ میلیون تومان خریداری کرده بودند، اما به دلیل سوء مدیریت نتوانسته بودند به مرحله بهرهبرداری برسانند. خوشدل که کارخانه را خریداری میکند هیچ تجربه و اطلاعاتی درباره تولید آجر نداشت، اما مطالعات و تحقیقات بسیاری انجام میدهد تا آگاهیهای لازم را به دست آورد.
او در مدت ۶ ماه کارخانه را راهاندازی میکند و به تولید میرساند طوری که ۱۰۰ کارگر در آن مشغول کار میشوند. او ۱۰ سال مالک و مدیر این کارخانه آجر سفال بوده و آجرش به عنوان آجر نمونه انتخاب میشود. راهاندازی این کارخانه آنقدر برای اهالی تربت جام باارزش بود که کوره آجرپزی آنجا را به نام خوشدل ثبت میکند. او در بین اهالی این شهرستان به سرهنگ معروف بود و از آنجایی که با راهاندازی این کارخانه سفره ۵۰۰ نفر را رونق بخشیده بود؛ احترام خاصی برایش قائل بودند. خوشدل از آن دوران به عنوان بهترین خاطراتش یاد میکند.
راهاندازی این کارخانه آنقدر برای اهالی تربت جام باارزش بود که کوره آجرپزی آنجا را به نام خوشدل ثبت میکند
او سال ۸۵ این کارخانه را در حالی که با موفقیت، تولید آجر داشت، به فروش میرساند چراکه از یک طرف رفت و آمد بین مشهد و تربتجام خستهاش کرده بود و از طرفی عملکرد کارخانه طوری بود که بدون حضور او هم میتوانست به تولیدش ادامه دهد.
خوشدل سال ۸۵ وارد عرصه ساختوساز میشود و سرمایهای را که از محل فروش کارخانه به دست آورد در این راه به کار میگیرد. او تا سال ۹۲ ساختمانهای متعددی میسازد و به فروش میرساند که آخرین آنها یک آپارتمان ۱۰ واحدی در بولوار خیام است. او این ۱۰ واحد آپارتمان را میفروشد و با درآمد آن وارد عرصه جدیدی میشود که علاقه دوران کودکیاش است. او در حالی که ۶۵ سال سن داشت تصمیم میگیرد دست از این فعالیتهای متفرقه بردارد و به دامداری بپردازد؛ بنابراین زمینی ۲۰ هکتاری را در کیلومتر ۱۰۰ جاده قوچان خریداری میکند و در آن امکانات مختلف یک دامداری صنعتی را پیشبینی میکند.
به عنوان مثال در این مزرعه حتی برای کارگران خانه کارگری پیشبینی شده و ضمن داشتن امتیاز آب، برق، گاز، قابلیت پرورش و نگهداری از هزار رأس گوسفند را دارد. همچنین در اطراف این مزرعه زمینهای زیادی است که میتوان از آنها برای چرای طبیعی دام بهره برد.
او دامداری را حرفهای بسیار پر سود و اقتصادی میداند و میگوید: دامداری حرفه پسندیدهای است که شغل انبیا بود، اما متأسفانه امروزه مردم از آن غفلت میکنند. به عقیده او دامداری نه تنها به خود فرد سود وافری میرساند بلکه برای کشور هم مفید است و قابلیت اشتغال آفرینی دارد.
او توضیح میدهد: نه تنها در مشهد و استان خراسان بلکه در کل کشور ما زمینهای زیادی وجود دارد که مناسب چرای دام است، اما متأسفانه به دلیل سوءمدیریت از این امکانات به درستی استفاده نمیشود.
این سرهنگ بازنشسته میگوید: سرانه مصرف گوشت مردم زیاد است، اما به اندازه نیاز داخلی گوشت تولید نمیشود این تناسب نداشتن بین تقاضا و عرضه گوشت داخلی موجب دلالی و گران شدن قیمت گوشت میشود و دولت هم برای کنترل قیمت گوشت، به واردات از خارج اقدام میکند در حالی که اگر از امکانات کشورمان به درستی استفاده کنیم و به تقویت دامداریهای داخلی بپردازیم نه تنها نیازی به واردات گوشت نداریم بلکه میتوانیم صادرات گوشت هم داشته باشیم.
اکنون در دامداری او با وجود ۱۵۰ رأس گوسفند، چهار نفر مشغول کار هستند، اما او امیدوار است این تعداد را به هزار رأس گوسفند برساند و ۸ نفر در آن مشغول کار شوند. خوشدل اظهار میکند: من با سرمایه خودم توانستم این دامداری را خریداری کنم و در آن ۱۵۰ رأس گوسفند بیاورم.
هر گوسفندی که خوب تغذیه شود، سالانه حدود ۵ کیلوگرم روغن زرد از شیرش به دست میآید
او توضیح میدهد: اگر اکنون ۱۰ میلیارد تومان سرمایه داشته باشم، با آن هزار رأس گوسفند خریداری میکنم و زمین دامداری را توسعه میدهم. از آنجایی که هر گوسفند اگر از نژاد خوب باشد و به درستی تغذیه و رسیدگی شود، سالیانه دو بره به دنیا میآورد که به طور معمول یکی از آنها ماده است و باز خودش موجب تولد گوسفندان بیشتر میشود و اگر فقط همین گوسفندان ماده را نگهداری کنیم پس از ۱۰ سال تعدادشان به یک میلیون رأس گوسفند میرسد و سرمایه ۱۰ میلیاردی اولیه، پس از ۳ سال باز میگردد، پس از ۱۰ سال هم این سرمایه به ۳۰۰ میلیارد افزایش مییابد. همچنین در آن دو هزار نفر مشغول کار میشوند.
او به شیر گوسفند اشاره میکند و میافزاید: هر گوسفندی که خوب تغذیه شود، سالانه حدود ۵ کیلوگرم روغن زرد از شیرش به دست میآید که درآمد آن تمام هزینههای گوسفند، چوپان، تغذیه و دارویش را تأمین میکند و خود گوسفند و دو برهاش به عنوان سود خالص برای دامدار باقی میماند.
به عقیده او دامداری صنعتی امروز شرایط را برای دامداران بسیار خوب کرده چراکه در دامداری صنعتی تلفات دام به حداقل میرسد و بازدهی آن در حداکثر قرار دارد، اما در دامداری سنتی با هر حادثه یا کم توجهیای، تعداد زیادی تلفات دام داریم و به خاطر اصولی نبودن تغذیه و بهداشت دام، بهرهوری آن پایین است. همچنین دامداری سنتی بسیار سخت است چراکه چوپان باید در سرما و گرما به چرای دام بپردازد، اما در دامداری صنعتی دامها در حالی تغذیه میشوند که چوپان کنار خانوادهاش است. اگر فرد دامداری، اصول بهداشتی و تغذیه دام را رعایت کند و به موقع آنها را واکسن بزند، نه تنها تلفات نخواهد داشت بلکه از هر گوسفند میتواند سود و بهرهای بیشتر از دامداری سنتی کسب کند.
او معتقد است مسئولان جهادکشاورزی باید دامداران سنتی را ترغیب کنند سمت دامداری صنعتی بیایند تا تولید و بهرهوری بیشتری داشته باشیم و گوشت مورد نیاز کشور در داخل تأمین شود. خوشدل با اشاره به بیماریهای رایج بین دامها اظهار میکند: تب برفکی یکی از رایجترین بیماریهای دام است که هرساله خسارات زیادی را به دامداران وارد میکند. اکنون دامداران با هزینه خودشان واکسن این بیماری را خریداری کردهاند و به دامهایشان تزریق میکنند درحالیکه اگر مسئولان دولتی امکانی فراهم کنند که این واکسن و بعضی داروهای دیگر مورد نیاز دام، به طور رایگان در اختیار دامداران قرار گیرد، از تلفات دام جلوگیری میشود و با تقویت دامداریهای داخلی، نیاز به واردات کاهش مییابد. همچنین اگر دامپزشک رایگان در اختیار دامداران قرار گیرد در نهایت باعث افزایش تولید میشود و به نفع کشور است.
خوشدل از اینکه بیشتر جوانان امروز دنبال مشاغل دولتی هستند ابراز ناراحتی میکند و میافزاید: در زمان جوانی ما به دلیل تعداد زیاد فرزندان، محدود بودن زمینها و سنتی بودن کشاورزی و دامداری، نمیتوانستیم از این مشاغل درآمد مناسبی کسب کنیم برای همین بیشتر جوانان روستا دنبال مشاغلی غیر از دامداری و کشاورزی بودند و مشاغل دولتی خیلی برایشان ارزش داشت، اما امروزه برعکس شد و اگر کسی در حرفه دامداری سرمایهگذاری کند درآمدی بسیار بیشتر از مشاغل دولتی و دیگر حرفهها به دست میآورد.
او تأکید میکند: بین تمام مشاغلی که من تجربه کردم دامداری از همه پر سودتر است حتی به کسانی که در شغل ساخت و ساز هستند توصیه میکنم رو به دامداری بیاورند چراکه در ساخت و ساز دائم درگیر نوسانات بازار هستند و با هر تغییری سرمایهشان در معرض تهدید قرار میگیرد، اما در دامداری اینگونه نیست و ضمن داشتن توجیه اقتصادی، اگر از افراد آگاه و متخصص استفاده کنند و به اصول تغذیه، دارو و مکان نگهداری دام توجه کنند، سودشان حتمی است.
به عقیده خوشدل اگر سرمایهداران وارد این حرفه شوند نه تنها خودشان از سود در خور توجهی برخوردار میشوند بلکه کمک بزرگی به کشورشان میکنند و ضمن اشتغالآفرینی، باعث خودکفایی کشور میشوند. او آنقدر شغل دامداری را سودآور میداند که به نهادهای دولتی پیشنهاد میکند چند میلیارد از بودجهشان را صرف خرید و نگهداری دام کنند تا پس از ۳ سال، ضمن بازگشت اصل پولشان، از محل سود آن بتوانند هزینههای جاریشان را تأمین کنند، پروژههایشان را پیش ببرند و به صدها خانواده نیازمند کمک کنند.
او میگوید: من واقعا حسرت میخورم وقتی میبینم این همه زمین رها شده داریم در حالیکه میتوانیم در آنها به چرای دام بپردازیم و به خودکفایی در تولید دام و صادراتش برسیم. به عقیده خوشدل حتی در زمان خشکسالی که هزینه خوراک دام افزایش مییابد، باز هم دامداری آنقدر سود دارد که از توجیه اقتصادی برخوردار است و فقط با یک مدیریت صحیح و اصولی میتوان در آن به حداکثر بازدهی رسید.
حتی در زمان خشکسالی که هزینه خوراک دام افزایش مییابد، باز هم دامداری آنقدر سود دارد که از توجیه اقتصادی برخوردار است
این دامدار ساکن محله دانشجو تصریح میکند: من از محل فروش ۱۰ واحد آپارتمان، این مزرعه را راهاندازی کردم و تصمیم دارم در آینده از محل سود آن به صورت داوطلبانه و خیرخواهانه یک مدرسه یا بیمارستان برای مردم بسازم. اکنون هم کارم را با همین ۱۵۰ رأس گوسفندی که دارم ادامه میدهم، اما اگر سرمایه گذار پیدا شود به خودم میبینم که بتوانم گوشت استان را تأمین کنم. خوشدل در نظر دارد طی سالهای آینده، زمینی را در محله دانشجو خریداری و به قصابی تبدیل کند تا در آن، به طور مستقیم گوشت گوسفندان خودش را برای فروش عرضه کند.
او حساب کتابهای دقیقی انجام داد که بخشی از آنها را مکتوب کرده است و با استناد به آنها اظهار میکند: اگر به این شکل به تولید و فروش گوشت بپردازم حتی اگر کیلویی ۵۰ هزار تومان گوشت گوسفندانم را به فروش برسانم هم هزینهها و سود خودم تأمین میشود و هم کمک بزرگی به مردم شهر و کشورم میکنم. خوشدل با اشاره به افزایش تعداد کارگران بیکار میگوید: هر وقت کارگران سر گذر را میبینم از خدا میخواهم راهی پیش پایم بگذارد که بتوانم برای این قشر کاری انجام دهم تا آنها هم بتوانند از یک زندگی آبرومندانه برخوردار باشند. اکنون اگر بتوانم دامداریام را توسعه دهم امیدوارم روزی برسد که بسیاری از این کارگران در دامداریام مشغول کار شوند.
او با اشاره به واردات دام، دوباره تأکید میکند: اگر همین دامها و دامداریهای خودمان را تقویت کنیم به واردات دام نیازی نداریم. البته قاچاق دام هم موضوع مهمی است که باید به آن توجه کرد چراکه اکنون به دلیل تفاوت قیمت دلار در داخل کشور با کشورهای مجاور، عدهای به قاچاق دام میپردازند و با فروختن دامهای داخلی به کشورهای همسایه، دلار دریافت میکنند که آن دلار در داخل کشور، قیمتش چند برابر میشود و تا وقتی چنین تفاوتی بین قیمت دلار در داخل کشور و خارج از آن باشد، تولیدکنندگانی پیدا میشوند که رو به قاچاق میآورند تا جنسشان را به کشورهای همسایه بفروشند.